آمد و زلفش پریشان کرد و رفت
دل به دلداری نمایان کرد و رفت
با ریا و ناز و عشوه دل ربود
چشم من را زار و گریان کرد و رفت
در میان اخم ابروهای خویش
قلب من را او هراسان کرد و رفت
عشق من را زیر پایش له نمود
اشک من را همچو باران کرد و رفت
عاقبت در کوچه های عاشقی
در دلم صد غصه مهمان کرد و رفت
شعر از : افسون 
نظرات شما عزیزان: